سرد نیستن با محبتن...اما من چون فرد درونگرایی هستم نمیتونم حرف هایی که تو سینه دارمو مستقیما بهشون بزنم..یعنی نمیدونن درد واقعی من چیه...دیروز بعد مدتی اصرار پدرم راضی شد که ببرتم پیش روانپزشک...فقط نمیدونم جلو پدرم چطور مشکلم رو با دکتر درمیون بذارم..دوست ندارم کسی باخبر باشه از دردم
دقیقا من خانوادم رو در جهت این مشکل تا حد زیادی مقصر میدونم...یه کمش برمیگرده به ژنتیک اما حد زیادی مربوط به تربیت و یادگیری هست..همیشه سرزنششون میکنم چرا از بچگی اعتماد به نفس رو در من تقویت نکردن..کلاسی..هنری..جایی....حت ی اگه دوست هم نداشتم باید به زور من رو تو این محیط ها قرار میدادن..
من خیلی دلگیرم ازشون
درست میگی....می خواستم ماه پیش برم باشگاه ولی مشکلی برای پام پیش اومد و نشد که ورزش کنم
کلاس هنری هم خیلی میتونه تاثیر گذار باشه تو اعتماد به نفس اما من واقعا بی حس و کرخت شدم..علاقه و میلی به هیچ چیز ندارم